روی خط آفتاب



ای فگنده امل دراز آهنگ پست منشین که نیست جای درنگ تو چو نخچیر دل به سوی چرا دهر پوشیده بر تو پوست پلنگ دل نهادی در این سرای سپنج سنگ بسیار ساختی بر سنگ چون گرفتی قرار و پست نشست برکش اکنون بر اسپ رفتن تنگ لشکری هر گهی که آخر کرد نبود زان سپس بسیش درنگ هر سوی شادمان به نقش و نگار که بمرد آنکه نقش کرد ار تنگ غایت رنگ‌هاست رنگ سیاه کی سیه کم شود به دیگر رنگ؟ ای به بی‌دانشی شده شب و روز فتنه بر دهر و دهر بر تو به جنگ دشمن از تو همی گریزد و تو سخت در دامنش

مسلمانان مسلمانان مرا ترکي است يغمايي که او صف هاي شيران را بدراند به تنهايي کمان را چون بجنباند بلرزد آسمان را دل فروافتد ز بيم او مه و زهره ز بالايي به پيش خلق نامش عشق و پيش من بلاي جان بلا و محنتي شيرين که جز با وي نياسايي چو او رخسار بنمايد نماند کفر و تاريکي چو جعد خويش بگشايد نه دين ماند نه ترسايي مرا غيرت همي گويد خموش ار جانت مي بايد ز جان خويش بيزارم اگر دارد شکيبايي ندارد چاره ديوانه بجز زنجير خاييدن حلالستت حلالستت اگر زنجير مي خايي بگو اسرار
حامد - بختیار - کام - شصت کام - امید و . https://www.youtube.com/watch?v=tzrD3diy1nA جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را ای سرو روان بنما آن قامت بالا را خرم کن و روشن کن این مفرش خاکی را خورشید دگر بنما این گنبد خضرا را رهبر کن جان‌ها را پرزر کن کان‌ها را در جوش و خروش آور از زله دریا را خورشید پناه آرد در سایه اقبالت آری چه توان کردن آن سایه عنقا را مغزی که بد اندیشد آن نقص بسست ای جان سودای بپوسیده پوسیده سودا را هم رحمت رحمانی هم مرهم و درمانی درده تو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

گلشن یاد Michael کاشت مو sut army world مهدی خیری Dorsa Lyrics Elizabeth سوک